کیانکیان، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره
زندگی مهدی ومهدیه زندگی مهدی ومهدیه ، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

خاطرات گل پسرم کیان

ژست ۹۴

آتلیه زمان تولد یک سالگی کیان هرچی سعی کردیم یه عکس ایستاده از کیان بگیریم نشد۰اون موقع تازه راه رفتن چند قدم رو یاد گرفته بود برای همین همش راه میرفت یا مینشست۰ این شد که این ژست رو گرفت حالا با دستش چی میخواست بگیره مشخص نشد۰بیشتر میگفت  "توتو"نیست۰ ...
7 ارديبهشت 1394

غیبت موجه

سلام به همگی وقتی این تبلت به من هدیه شد،ماه آخر بارداری بودم۰همسری بمن کادو داد تا شب ها که نمیتونستم بخوابم باهش اصطلاحا کارکنم۰همسری اعتقاد داره همیشه جنس خوب بخریم اونم اگه الکترونیکی باشه که دیگه هیچی باید عالی باشه۰اما یه سری کیان تبلت منوپیدا کرد ومثل سرسره زیر دستش سر خورد۰این شد که۰۰۰ سری سوم شد که تبلتم مهروموم شده رفت تهران۰هرکاری میکردن تا میومد خونه دیگه روشن نمیشد۰حس اینکه بخوام باسیستم هم کارکنم هم نداشتم یعنی بیشتر کیان نمیذاره۰ ایشالا دیگه خوب خوب شده۰۰۰ ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ اندر اتفاقات نوروز ۹۴ امسال عید مثل عکاس های روزنامه دوربین یکسره همرام بود۰شیرینکاری های پسری خیلی زیاده۰مخصوصا که هوای خو...
4 ارديبهشت 1394

بخیر گذشت۰۰

  تقریبا یه هفته ای بود که حافظه دوربین ویروسی شده بود وهیچ کدوم از عکسای تولد کیان باز نمیشد۰فقط فرمان فرمت صادر میشد۰این مدت خیلی ناراحت بودم بجز چندتا عکس با گوشیا دیگه هیچی دستم نبود۰نزدیک ۲۰۰۰تا فیلم وعکس سه ماهه اخیر همشون تو دوربین بود که مهمترینشون تولد کیان بود۰ دیگه اونقدر ناراحت بودم که میخواستم یه مدتی دور وبر تبلت نیام۰ اما۰۰۰ خدارو شکر همونایی که ویروس ها رو میسازن یه عده هم هستن که آنتی ویروس میسازن۰دستو پنجشون درد نکنه۰مشکل دوربین ما هم با یه بک آپی که باباجون ماهان از حافظه دوربین گرفتن حل شد۰دستشون دردنکن     آنچه گذشت          کیان یه مهمون کوچولو داشت که باهم ...
27 دی 1393

جشن تولد گل پسرمون

پسرم ، عزیزترینم با تو بودن احساس قشنگی در من بوجود می‌آورد که به هیچ عنوان قادر به توصیفش نیستم. شنیدن صدای دلنشینت گرمایی را در وجودم بیدار می‌کند که روز به روز بیشتر عاشقت میشوم۰ دیدن چشمان زیبا، شیطون و مهربانت در من شور زندگی بوجود می‌آورد. دستان کوچک و کودکانه‌ات وقتی در دستانم میفشارم  مرا با خود به دنیایی می برند که هیچ چیز را با آن معاوضه نخواهم کرد. بازی های کودکانه ات آرامشی دارد که همه‌ی چیزهای دیگر را از یادم می‌برد. عزیزترینم، از صمیم قلبم دوستت دارم و بهترینها را برایت آرزومندم. جگر گوشه ام تولدت مبارک۰   جشن تولد پسر نازمون رو ۴ دی ماه برگزار کردیم۰هر...
19 دی 1393

سلاااااااام

سلام به همه دوستان خوب خودم یه مدتی بود که تبلت به عنوان ماشین در دستان آقا کیان روی زمین سر میخورد۰بلاخره بعد از چندین بار شرکت در مسابقات پرتاب تبلت ،دیگر روشن نشد وبه جرگه دیگر خرابکاری ها پیوست۰ اما بعد از تلاشهای بسیار زیاد متخصصین دوباره جانی تازه گرفت۰ راستی منتظر پست تولد باشید۰ اینم یه گوشه از تولد کیان تا پست ویژه حاضرشه۰ ...
18 دی 1393

نذر نامه۰۰

یه آرزویی که همیشه واسه بچم داشتم این بود که جمعه اول محرم ببرمش همایش شیرخوارگان حسینی۰همیشه تماشاچی از تی وی بودم ۰امروز رفتیم حرم۰جالتون خالی حضور اون همه بچه با لباسای سبز واقعا حال وهوای قشنگی درست کرده بود۰  اینم عکسای آقا کیان وپسر عمه جونش اول لالا هردوتاشون باهم اینم یه عکس یادگاری با یاسمن وسجاد جون فرشته ها همچنان خوابن۰۰۰    لالا لالایی لالا لالایی۰۰۰    بعدبیدارشدن گل پسرامون فقط  گوشی ۰۰ ۰  از این مدل گوشیا نمی پسنده۰۰  قربون خنده های شیرینتم     Gfd  خیلی  به کیان خوش گذشت اینم یه عکس خاص   یا صاح...
9 آبان 1393

اندر اتفاقات ۹ماهگی

پایان ۹ماهگی واسه خونواده ما یه  تغییر مهم داشت۰حالا بعد ۹ماه استراحت من باید میرفتم سرکار۰اولش خیلی سخت بود ولی به مرور خوب شد۰همینجا باید یه تشکر ویژه داشته باشم از خونواده خودم مخصوصا مامانم وعمه مهربون کیان که واقعا سنگ توم واسم گذاشت۰ اینم بگم که همسری هم فوق العاده خوب مواظب کیان خان هست۰حتی گاهی وقتها بهتر ازمن۰ رفتن به سرکار یکم از وابستگیای کیان به من کم شد یعنی خیلی اجتماعی تر شد دیگه جایی بریم زیاد غریبی نمیکنه۰ آخر مهرماه یه عروسی دعوت بودیم  وباید میرفتیم طرقبه۰بارون هم به شدت میبارید۰کیان هم که کلا با لباس میونه خوبی نداره۰همش گریه میکرد۰خلاصه وقتی رسیدیم تا عروس ودوماد اومدن۰کیان وسط میز حالش بهم خورد۰این اتفاق...
4 آبان 1393