دیروز عصر قرارشد با خاله هام وبچه هاشون ومامان وفاطمه بریم پارک ملت۰البته من وکیان اعضای جدید بودیم۰هر هفته دوشنبه ها اونجان۰ خلاصه جای همتون خالی۰اون قسمت سایت بانوان عجب جای دبشیه۰من خیلی وقت بود نرفته بودم۰اتفاقا جشنواره ۸بهشت هم برقرار بود ومن هم در مسابقه طناب کشی شرکت کردم۰این رو بگم نفر اول بودم وخیلی رو خودم فشار نیاوردم فقط روحیه دادم برهمین اساس تیم ما برنده شد۰ کیان عصرانه بهش نون وپنیر دادیم آخه ماکارانی داشتیم ویکمی واسش سنگین بود۰حسابی بهش چسبید وسیر شد۰گل پسری تو کالسکه وانمیستاد وکالسکه تبدیل شده بود به ماشین حمل کیفا و وسایل۰کیان هم دوست داشت بیرون رو نگاه کنه۰کلی عکس گرفتیمو وشب هم رفتیم خونه عمه جون۰ صحنه آهسته دست ز...