بازم در در
۵شنبه شب رفتیم خونه عمه زهراجون۰من وزهرا جون بعد یه هفته حسابی بعد اینکه بچه ها خوابیدن باهم حرف زدیم۰وقتی خواستیم بخوابیم دیدیم که۰۰ ۰
ماهان اینطوری خوابیده و
کیان هم اینطوری۰
کپی هم بودن۰ماهم دست بکار شدیم واسه ثبت این لحظه۰
فردا صبح رفتیم باغ بابابزرگ ماهان۰اینم یه عکس جالب۰مگه میشد حواس بچه ها رو پرت کرد۰همش گوسفندا رو نگاه میکردن۰
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی