تازگیا۰۰۰
تازگیا کیان از مبلا،دیوار،یخچال وخلاصه هرچی د م دستش باشه میگیره وبلند میشه۰البته یه چند باری سقوط هم کرده۰ اون هفته اثاث کشی اول سینه خیز رفتنو یاد گرفت بعدم چهار دست پایی حالام که میخواد بلند شه۰اصلا از چهار دست پایی خوشش نمیاد۰تازه نشستن هم همون هفته یاد گرفت۰شاید شلوغ پلوغی دوربرش یه عامل مهم واسه حرکتش بود۰حالا من از تو آشپزخونه میگم کیااان بشین می افتی کیااان مواظب باش۰تا میچرخم دور خودم میبینم نیست تا میام بگردم ببینم کجاست میبینم رسیده به پشت دیوار آشپزخونه۰
تازگیا یه تغییراتی به وجود اومده۰این میز lcd رو نیگاکنین که کیان خان مشغول کندن چسباشه۰کیان هی میکنه ومن چسب میزنم واین داستان ادامه داره۰۰۰
با تمام قدرت پسرم۰توموفق. میشی مامان
بعد هم بازی با چسب۰۰۰
روز بعد چسب به صورت +زده شد تا شاید کشوها باز نشن۰۰
ولی بعد چند دقیقه
آفرین به پشتکار پسرم
این ماجرا ادامه داشت تا اینکه تمام کشوها رو از میز کشیدم بیرون ولی بدتر شد حالا میرفت داخل کشوها۰فک کنم کلا باید جمع بشه۰۰
تازگیا خودش لقمه هاشو بر میداره
بعدم دنباشون میگرده ولی هنوز نمیتونه به سمت دهنش ببره فقط بازی میکنه
تازگیا ۸مین دندونشم جوانه زده۰نمیذاره عکس بگیرم۰باتمام تلاش اول این لبخند قشنگ تقدیم همتون
اینم یه عکس از مرواریدا
تازگیا یعنی از وقتی اومدیم جای خونه مامان۰روزی سه با ر بیرون میبریمش۰صبح با من عصر مامان وفاطمه ومن ودم دمای اذون آقاجونم میبردش پارک۰زمستون کجا ببرمش ؟اینقدر در دری شده:-|