یه گردش با عمو مجید
امروز عصر عمو مجیدکیان اومد خونمون تا با کیان بازی کنه البته بیشتر کمک من۰آخه چند روزیه به بهانه دندون حسابی بغلی و وابسته به من شدی۰امروز ناهارم رو اپن بود وکیان توبغلم واینطوری ناهار خوردم با اعمال شاقه۰۰۰
القصه۰خونه ی ما نزدیک میدان بزرگیه با فواره ها وفضای سبز وسیعی که عصرا کیان رو واسه هواخوری میبریم بیرون۰امروزم رفتیم۰البته ببخشید که تو این عکسا بیشتر عمو ژست گرفته آخه کیان با شروع فواره ها روشو بر میگردوند۰بعد دردر رفتیم خرید۰آخه شب نیم سالگی پسرم بود۰دوتا بلوز شورت براش خریدیم وباهم راه افتادیم که ادامه ماجرا به روایت تصویر۰۰۰
واینطوری بود که تمام راه بغل عمو بودی۰۰۰
خسته نباشی عمو مجید
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی