این یه پسته متفاوته۰۰
به نام خدا۰این پست یکم متفاوته۰
از اولی که خودمویادم میاد اهل فال, طالع وستاره و۰۰۰ نبودم۰یه روز تو دبیرستان
یکی از بچه ها همینطوری اومد و
کفت دستمو گرفت وخیلی حرف زد۰یکیش که یادمه گفت بچه اولت پسره۰۰
همیشه دوست داشتم پسر داشته باشم نمیدونم۰شاید چون خودم بچه اول بودم یا
شایدم رفتار همسری رو میدیدم باخواهر برادرای کوچکتر ازخودش حتی مامان
وباباش۰شاید این پست رو فقط مامانی درک کنه که بچه اولشون پسره۰
وقتی تو سونوگرافی میفهمی یه مرد کوچولو داری۰وقتی همسرت میفهمه
وازخوشحالی تو آغوش میگیردت بدون درنظر گرفتن جا ومکان وحتی حضور دکتر۰
وقتی شبا میخوابه واز آرزوهات واسش میگی۰وقتی میبینی نه دقیق میبینی که نگاه
همسرت تو چشاش برق میزنه وانرژی میگیری که اگه همسرت خستس ولی یه بمب
انرژی وحرکت تو خونه داری۰وقتی قل قل میخوره تا خودشو به ورودی آشپزخونه ب
رسونه۰وقتی موقع شیر خوردن دندون میگیره وهرچی جیغ بزنی محکمتر میگیره۰
وقتی به تمام معنا عاشقش میشی۰۰۰
ولی۰۰۰
ولی وقتی مریض میشه۰ساعتا دیر میگذره انگار خونه ازحرکت وجنبش وا میسته۰
انگار دلت میخواد بترکه وقتی تب داره وبیحال می افته توجاش۰حتی عزیزترین
اسباب بازیشم نمیخواد۰وقتی شیر نمیخوره و مادر هم تب میکنه پابه پای عزیزش۰
پسر عزیزم کیان جونم زودتر خوب شو گلم دلتنگتم۰۰۰مامان مهدیه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی