کیانکیان، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره
زندگی مهدی ومهدیه زندگی مهدی ومهدیه ، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

خاطرات گل پسرم کیان

داستان دندون ۰۰۰۰؟

1393/3/15 16:40
266 بازدید
اشتراک گذاری

سیر تکاملی انواع پستونک

اولین جوانه دندون کیان

بفرما هندونه

از همون دوماهگی مامانم می گفت لثه هات سفید شده کیان زود دندون در میاره ولی من باور نمیکردم۰۱۴ اردیبهشت خونه عمه زهرا بودیم۰حسابی گریه کردی۰میخواستم این پست رو بذارم بعد آش دندونیت ولی گفتم بعدا ویرایش میکنم۰خلاصه حسابی گریه کرذی اونم چه گریه ها????اشک بود که ازچشمای پسر نازم سرازیر بود۰لختت کردیم بازم بدنت داغ بود۰کلافه شده بودم تا دست میذاشتیم روی لثه هات باتمام قدرت فشار میدادی۰همون طور که مولفیکس داشتی دور چادرپیچوندمت آورد مت توکوچه تا شاید نسیم بهاری آرومت کنه ولی۰۰۰تمام کوچه از صدذی تو اومدن بیرون۰میگن خیلی نوزاد درد میکشه ۰۰۰خلاصه یه سه روزی بی تاب بودی تا اینکه ۱۶اردیبهشت به طور اتفاقی دستم رو لثه هات کشیدم ولی۰۰۰

دستم به تیزی کشیده شد۰بله بلاخره شکفت۰اولین دندون پسرم در اومد۰خیلی خوشحال بودم زنگ زدم ابا مهدی۰اونم خیلی خوشحال شد۰خلاصه باتلفن واس ام اس همه خبر دارشدن۰تقریبا ۳ روز بعد هم دندون کناریش در اومد۰خیلی خوشگل شده بودی۰وقتی میخندی دوتا دندونت حسابی توچشم میاد۰ تا دیروز۰۰۰

دیروز هم خونه عمه زهرادعوت بودیم۰آخه گوسفند عقیقه ماهان بود۰خلاصه. ناهار خوردیم۰مهمونا رفتن ولی از بعد ازظهر شما شروع به گریه کردی۰فقط یه ربع خوابیدی۰این دفعه نوبت دندونای بالایت بود۰دیفن هیدرامین رولثه هات زدیم۰جواب نداد۰توخونه عمه من ومامانی وعمه زهرا وزن عموی ماهان بودیم۰خیلی گریه کردی۰یه آستین حلقه تنت بود بازم یه چادردورت پیچیدم ورفتم توخیابون۰یکم آروم تر شدی ولی انگار زنبور نیشت بزنه یهو ازجا کنده میشدی وگریه میکردی۰خلاصه اومدم خونه یکم استامینفن دادم تا آروم شدی وخوابیدی۰۰شام خوردیم بعد شام بیدار شدی کلا عوض شده بودی۰اینقدر با عمو مجید خندیدی که من نگران ت شدم که دلت دردنگیره۰۰۰الهی بگردم پسرمو که اینقدر اذیت شدش۰۰۰

این پست ادامه داره۰۰۰

پسندها (5)

نظرات (2)

الناز
15 خرداد 93 20:53
سلام دوست عزيز! وبلاگ خيلي زيبايي داري! لطفا به منم سر بزن! و برام نظر بذار که بدونم اومدي! منتظرما! --------
مامانی اریان
18 خرداد 93 23:48
وای خدا چه زود مبارکش باشه ای جونم الهی بمیرم چقدر درد داشته خیلی مراقبش باشین خیلی دوسش دارم اینو از ته دلم میگم ایشالله همیشه بخنده و شاد باشه قرررررربونت برم خاله جونی مبارکت باشه عسیسکم
بابامهدی ومامان مهدیه
پاسخ
ممنون عزیزم که اینقدر لطف داری وآریان جون روببوس که خیلی واسم عزیزه