کیانکیان، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره
زندگی مهدی ومهدیه زندگی مهدی ومهدیه ، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

خاطرات گل پسرم کیان

بی مقدمه۰۰۰

1393/6/23 0:01
156 بازدید
اشتراک گذاری

امشب ساعتای ۲۱ بود که همسری گفت من وکیان میخوایم باهم بریم دور بزنیم۰منم سریع لباسای کیان روعوض کردم ودادم دست باباجونش وخودم هم رفت آشپزخونه شام بپزم۰۰۰

خیلی زود برگشتن وقتی کیان رو گرفتم دستاش سرد بود سریع آوردم وروش چیزی انداختم ولی مهدی هم رنگ ورو پریده بود۰گفتم خستگی سر کارشه خوب استراحت نکرده۰۰۰ولی ماجرا چیز دیگه ای بود۰۰۰

گفت یه لیوان آب قند درست کن۰نمیدونستم چی شده تا اینکه خودش سر صحبت رو باز کرد وگفت۰مهدیه وقتی با کیان میری بیرون خیلی مراقب باش۰الان یه تصادف دیدم۰ادامه داد وگفت یه مادری با دوتا بچش بوده۰اولی گویا دست مادر رو ول میکنه وسر چهار راه با چراغ قرمز رد میشه ومادر وبچه دوم که دست همو گرفته بودن به علت بالا بودن سطح کامیون دید نداشته واز روشون رد میشه۰

میدونید مادره همون طور ی چی میگفته؟

به اون پسرش میگفته همون جا باش خطرناکه ماشین بهت نزنه جای من نیا۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

مهدی امشب حسابی پکر بود۰۰۰

                                                                                               برای اون مادر دعا کنید

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان ماهان
23 شهریور 93 0:47
وای الهی بمیرم نبینم پکری تو داداشی.. ایشالله خداهمه بچه ها رو واسه پدرومادراشون نگه داره. ..
بابا جون
23 شهریور 93 7:38
خدا بهشون کمک کنه
نفیسه
23 شهریور 93 10:24
وای خدای من چقدر تصورش وحشتناکه چه برسه به اینکه ببینی آره دیگه دقیقا مادرا یک ویژگی های خاصی دارن حاضر نیستن بچشون آسیب ببینه انشالله که حالشون خوب بشه
مهشید
23 شهریور 93 11:55
مهشید
23 شهریور 93 12:27
مرسی عزیزم که وقت گذاشتی و برام نوشتی
سپیده مامان درسا
23 شهریور 93 15:19
وای خدای من خیلی دیدن این جور صحنه ها دردناکه انشالله که حالشون خوب بشه ...
بابامهدی ومامان مهدیه
پاسخ
آره دیدن از تلویزیون چقدر دردناکه اون وقت حضور در صحنه چی بشه۰۰ خدا روشکر بهترن
مامان ماهان
23 شهریور 93 15:25
وا..... ایشالله من بمیرم؟؟؟؟
بابامهدی ومامان مهدیه
پاسخ
خدا نکنه زهرا جونم۰دیگه قسمتش اینطوری بوده۰۰
مامان ستایش وامیررضا
23 شهریور 93 16:15
خیلی ناراحت شدم اگه زنده موندن خداشفاشون بده
بابامهدی ومامان مهدیه
پاسخ
قربونت عزیزم قسمتش اینطوری بوده ایشالله شفا میگیره ومیاد پیش بچه هاش
ناهید(مامان امیرحسین)
23 شهریور 93 16:16
چه غم انگیز خدا قسمت هیچکی نکنه همچین اتفاقاتی رو
مامان ستایش و امیررضا
23 شهریور 93 16:18
خیلی ناراحت شدم اگه زنده هستن خداشفاشون بده
بابامهدی ومامان مهدیه
پاسخ
ستایش جون وامیر رضا رو ببوس