یه اتفاق بد...
امروز صبح تو آشپزخونه داشتم زده تخم مرغ واسه صبحونه کیان حاضرمیکردم.حتی کاملا میدیدمش.همسایه بالایی مهموناشون توراه پله بودن.کیان هم رفت پشت در گرفت وبلند شد.این کار رو بارها انجام داده بود ولی ...
دستش در رفت وباپیشونی خورد به در.خیلی گریه کرد .بعد یه ساعت که نگاه کردم.کبوووووووود شده بود.الهی فداتشم چقدر دردت گرفته مامان جون..
امروز صبح با لباس خواباش عکس گرفتم ازش.خیلی بامزه میشه وقتی اونا رو میپوشه.
ولی تا بیدار میشه باهمون لباسا شروع به فضولی میکنه.
منم که همیشه به دنبالشم.هرچند نقاط حادثه خیز رو پوشوندم ولی...
راستی اینم بگم تا یادم نرفته چکاپ ۹ماهگی آقا کیان
قد ۷۴. وزن ۱۰/۱۰. دور سر ۴۵
خدایا شکرت۰همه چی عالی بود۰
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی